دانلود سریال Good Witch

لوکی؛ سریالی ابرقهرمانی براساس شخصیتی در مارول کامیکس به همین نام ساخته شده‌است. در اواسط فیلم انتقام جویان پایان بازی شاهد بودیم که لوکی از سال ۲۰۱۲ به کمک تسراکت توانست از دست کاپیتان آمریکا و مرد آهنی فرار کند. ادامه سریال بعد این وقایع است…

یک روزنامه‌نگار آمریکایی در نبردهای سال‌های 1940 تا 1941 توانست 13 ماه را در فرانسه سپری کند و سرانجام 2000 پناهنده را نجات دهد.

داستان دربارهٔ سومین پادشاه گوگوریو هست که از ابتدای تولدش پیشگویی‌ هایی دربارهٔ او شد و به دلیل همین پیشگویی‌ ها او توسط پدرش رانده شد و به غار گیرین انتقال یافت. او در همین مکان بزرگ شد و بعدها درگیر مشکلاتی شد و برای او سوء تفاهمی به وجود آورد. او به دشمنی علیه پدرش برخاست ولی بعدها متوجه اشتباه خود شد. در زندگی خود بارها تا حد مرگ رفت ولی به کمک شاهزاده بویو نجات یافت. موهیول عاشق او شد ولی به دلایل متعددی از ازدواج با او نا امید شد. سال‌ ها گذشت و او توانست مقام خود را پس بگیرد و رویاهای اجدادش را برآورده کند و در نهایت سرزمینی ساخت که اکنون با نام کره از این کشور یاد می‌ شود و …

مردی تحت یک آزمایش علمی قرار می گیرد تا کیفیت زندگی خود را بهبود بخشد. اما این آزمایش منجر به جایگزینی او توسط یک نسخه ی بهتر از خودش می شود. او هم اکنون باید برای حفظ موقعیت شغلی، همسر و هویت خود تلاش کند...

در فرمونت، شهر کوچک معدنی در شمال شرقی کُبک کانادا، جسد جوانی پیدا می شود. کارآگاه سلین، یکی از باتجربه ترین متخصصان، در این مورد تحقیق می کند. ...

در یک روز معمولی در توکیو، وقتی واگن یک قطار به آینده‌ای آخرالزمانی می‌پرد، مسافرانش متوجه می‌شوند که باید برای بقا مبارزه کنند…

mr robot «آقای ربات» در مورد برنامه نویسی جوان به اسم

سریال داستان زندگی تائجونگ یی بانگ وون، سومین پادشاه سلسه چوسان را روایت می کند…

زنی جوان پیام هایی از یک شماره ناشناس دریافت می کند که ادعا می کند پدر مرحوم او است.این زن در تلاش برای کشف حقیقت، به توطئه بزرگتری برخورد می کند..

دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...